وبلاگ :
گروه جهادي شهداي گمنام دانشگاه علوم پزشکي
يادداشت :
دکتر يا دلاک؟!
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
باباي مدرسه
همون قراغر شيرين همون قرار ديه
پاسخ
آآآآآآآآآآآآآهان،يادمان آمد،حتما،در خدمتيم
+
باباي مدرسه
سلام سحر اولا ياد قولت بيفت که قرارمون چي بود ... دوما دتر جان بابا پير زن بود ديه سيگار کشيدنش به هيچ جا بر نميخوره؟ طبق نظريه روانشناسي اگه نکشه ميميره براز بکشه راحت باشه حوصله اش سر ميره.
پاسخ
كدوم قرار؟!!!!!!!!!!!1
+
سلماني
سحربقيه خاطراتو هم بنويس.جادگرو اعصبانيت؟
پاسخ
حتما،يكي يكي،حالا صبر كن
+
گمنام
سلام. اونجا حاج خانوم شايد بد شنيدن و يا بد براشون ترجمه کردن که اينجور فک کردن. ياعلي صلوات
پاسخ
احتمالش هست،در هر صورت كوتاهي از مترجم بوده...
+
سپيده
خيلي جالب بود فک کنم با اين همه خاطره اي که تو داري ميتوني يه کتاب چاپ کني،خداييش دست به قلمتم خيلي خوبه ها!!!!
پاسخ
اي بابا،شما لطف داري،ما درس پس ميديم،نوشتن كتاب با فرماندست...
+
فاطمه ذبيحي
بسم ا...
من برات شکلک فرستادم بابا،نميخونه!!! :))))
تو اين کار اومدي ديگه بايد همه چيزها رو تحمل کني!!!شما گزينش شده ايد!روحيه جهادي و سعه صدر...
خدايا ما رو از جهادگران واقعي در راه خودت قرار بده...
پاسخ
آميييييييييين
+
فاطمه ذبيحي
بسم ا...
از خاطراتت حتما در کتابچه اي که شايد در آينده بخواييم چاپ کنيم استفاده ميکنيم،البته اگر تعداد مخا بيشتر از موافقا نباشه...آمين!
پاسخ
حالا در موردش فكر مي كنم...هه هه
+
فاطمه ذبيحي
بسم ا...
پاسخ
خوب بعدش؟!