سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروه جهادی شهدای گمنام دانشگاه علوم پزشکی
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 فروردین 28 توسط

بسم ا...

مدتی که اردو بودیم و بعد از برگشتنمون،خیلیهامون از هم ایراد گرفتیم، با کنایه حرف زدیم،مسائل رو طوری دیدیم که انگار طرف مقابل خاطی هست و ما مبرا از همه چی، اگر اتفاقی هم می افتاد این وسط طوری رفتار کردیم که انگار طرفمون  بدترین کارها رو کرده،وقتی عذرخواستن جوابی ندادیم،وقتی خواستن همدل باشن نخواستیم همدل شیم،طوری رفتار کردیم که انگاری ما همه چیز تمامیم و طرف مقابل نه...

و خیلی حرفای دیگه...

اما نخواستیم یه دوری بزنیم درون خودمون

شده فکر کنید چند بار تو این اردو دل شکوندیم؟؟؟

چند بار صدامونو رو دیگران بلند کردیم؟؟

چند بار در مورد هم فکر و قضاوت نادرست کردیم؟؟

چند بار وظیفمون بوده کاریو انجام بدیم و انجام ندادیم؟؟

چند بار تهمت حواله همدیگه کردیم؟؟

چند بار به همدیگه خندیدیم؟؟؟

چند بار به دیگران بی احترامی کردیم؟؟

چند بار تونستیم چشممونو رو اشتباهات دیگران ببندیم و ببخشیم ؟؟؟

چند بار تونستیم فکر کنیم اگر طرف مقابل کاری رو انجام داده از رو قصد و غرض نبوده و دلیل خاصی داشته؟؟

چند بار شده فقط و فقط به این فکر کنیم ما واسه چی اومدیم اردوووووو؟؟؟؟ و هدف از این اردو چی بوده؟؟؟

شده تا اینجا منیت ها رو کنار بذاریم ؟؟؟

شده ظرفیت هامونو بالا ببریم؟؟

شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نشده...

ما رفته بودیم ساخته شیم اما الان بعد از گذشت تقریبا  20 روز فهمیدم نه ساخته شدیم،نه تونستیم که بسازیم...


 




قالب وبلاگ