وبلاگ :
گروه جهادي شهداي گمنام دانشگاه علوم پزشکي
يادداشت :
چشم پزشك يك چشم
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فاطمه ذبيحي
بسم ا...
واسه اين پيامت هي ميگفتي چرا فعال نيست نظرخواهي ها!!!
ولي واقعا بچه هاي خوبي بودن،اين پسر و زينب و اوناي ديگه!!
در مورد زينب ياد اون لحظه اي ميوفتم که آ.دکتر به مامان بزرگش گفتن که استکان و نعلبکي رو نگه دارن و وقتي تو دست گرفتن استکان و نعلبکي رو به شدت لرزيدن و خنده من و زينب و ...!!! خلاصه به زور خودمونو نگه داشتيم که نخنديم و به زينب هم ميگفتيم نخند!!!
يادش بخير
دلم براي تمام اون لحظات هرچند خيلي جاها حرصمونم دراومد تنگ شده...